کد مطلب:88104 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:399

امیرالمومنین پیش از جنگ اتمام حجت می کرد











آن حضرت در هر یك از سه جنگی كه بر او تحمیل شده است، مباحثات و مكاتبات مفصلی با سران دشمن داشته است كه از آنها اسفتاده می شود كه چقدر از جنگ و خونریزی كراهت و نفرت داشته است و تا آنجا كه ممكن بوده می خواسته كه با مذاكره و بحث و نصیحت، دمشن سنگدل و گمراه، به راه آید و لجاجت و سرسختی را كنار بگذارد، برای این كه جنگ صفین واقع نشود، تنها شانزده نامه به معاویه نوشته است[1] كه در نهج البلاغه آمده است، در كتب تاریخ هم نامه های دیگری دیده می شود و برای عمروعاص و دیگران هم نامه نوشته است، در اینجا به قسمتی از نامه ها اشاره می شود:

الف- اینك وقت آن رسیده كه با چشم بینا از واقعیتها به سود خود بهره گیری، تو در ادعای نادرست و جعل دروغ و خود بزرگ بینی و ربودن و بدست آوردن چیزی كه استحقاق نداری (بیت المال و حكومت بر مسلمین) به راه

[صفحه 6]

پیشینیانت می روی، تا از حق فراركنی و چیزی را كه از خون و گوشت برای تو ثابت شده تر است (خلافت من) انكار نمایی... غیر از حق جز گمراهی آشكار وجود ندارد[2] (و راه سومی نیست).

ب- معاویه، به جان خودم سوگند، اگر با عقلت بسنجی نه با هوای نفست، من پاكدامنترین مردم نسبت به خون عثمانم، خودت می دانی كه من به كناری بوده ام، مگر بخواهی بهتانی بزنی و آنچه نزد تو روشن است پنهان كنی.[3].

ج- معاویه چه خواهی كرد زمانی كه حجاب دنیا، از پیش رویت برداشته شود (مرگت فرارسد) اكنون دنیا خود را آرایش كرده و با لذاتش ترا می فریبد. دنیا تو را به سوی تو خوانده و تو هم اجابتش كرده ای، افسارت را كشیده و تو هم به دنبالش رفته ای، او فرمانت داده و تو هم اطاعتش كرده ای، نزدیك است كه تو را برای چیزی نگه دارند (حساب آخرت) كه هیچ كس نجاتت ندهد. از این كار زشت (ادعای حكومت یا خونخواهی عثمان) باز ایست و خود را آماده حساب كن و مهیای آخرت باش. گوشت را در اختیار گمراهان مگذار و گرنه به تو می فهمانم كه چگونه از خود بی خبر بوده ای. تو افزون طلبی و شیطان راه خود را در وجودت باز یافته و به وسیله ی تو به آرزویش رسیده و در خون و روح تو جاری شده است، ای معاویه، شما (بنیامیه) چه زمان سیاستمداران رعیت و حاكم امر امت بوده اید؟ شما كه در راه پیشرفت اسلام، قدمی برنداشته و بزرگواری و شرفی نداشته اید. به خدا پناه می بریم از گریبانگیر شدن شقاوتهای جاهلیت و تو را بر حذر می دارم از این كه در آرزوهای فریبنده فروروی و ظاهر و باطنت یكسان نباشد.[4].

د- علاوه بر نامه هایی كه به معاویه نوشته، نامه ای هم به عمروعاص نوشته است و در آنجا چنین می گوید:

تو دینت را در پی دنیای مردی برده ای كه گمراهیش آشكار و او پرده دریده است (معاویه بن ابی سفیان). او مرد با كرامت را با مجالست خود، زشت و ننگین می كند و

[صفحه 7]

خردمند رابا معاشرتش سفیه و بی خرد می سازد، به دنبال او رفته و از پس مانده ی او طلب كرده ای، همچون سگی كه به دنبال شیر درنده رود و منتظر پس مانده ی شكار او باشد، لذا دنیا و آخرت هر دو را از دست داده ای، در صورتی كه اگر به راه حق می رفتی به مطلوب خود می رسیدی. اگر خدا به من فرصت دهد، تو پسر ابوسفیان را به خاطر ستمهایتان كیفر می دهم و اگر مرا ناتوان كردید و بعد از من باقی بودید، آنچه را در پیش دارید (كیفر الهی) از كیفر من بدتر است.[5].



صفحه 6، 7.





  1. این نامه ها بدین قرار است: نامه های شماره ی 6 تا 10 و 17 و 28 و 30 و 32 و 37 و 48 و 49 و 64 و 65 و 73 و 75.
  2. اما بعد فقد ان لك ان تنتفع باللمح الباصر من عیان الامور... نهج البلاغه، مكتوب 65.
  3. و لعمری یا معاویه لئن نظرت بعقلك دون هواك لتجدنی ابرا الناس من دم عثمان... نهج البلاغه، مكتوب 6.
  4. و كیف انت صانع اذا تكشفت عنك جلابیب ما انت فیه من دنیا... نهج البلاغه، مكتوب 10.
  5. فانك قد جعلت دینك تبعا لدنیا امیر ظاهرغیه، مهتوك ستره... نهج البلاغه، مكتوب 39.